قضاوت در دادگاه های قضایی با تموم جدیت و اهمیتی که دارن، تماشاگر رویدادهای خنده دار و مضحکی هم از طرف وکلا، شاهدین و متهمین هستن. در بعضی مستندات منشیای دادگاه که وظیفه نوشتن صورتجلسات محاکمات، رأی دادگاه، قرائت کیفرخواست و اظهارات دو طرف و شهود اونا رو بردوش دارن، گزارشاتی ثبت شده که بعضی وقتا مثل لطیفه و جوک هستن تا واقعیت.
براساس همین موضوع، نویسنده ای موسوم به «چارلز ام سویلا»، تعدادی از خنده دارترین مکالمهای ثبت شده در دادگاه ها رو جمع آوری و در کتابی با عنوان «شورش در دادگاه» تالیف و منتشر کرده.
شماره ۱
وکیل مدافع: آقای دکتر، قبل از تشریح جسد نبض مریض رو چک کردین؟
تماشاگر: خیر
وکیل مدافع: فشار خون اونو چک کردین؟
تماشاگر: خیر
وکیل مدافع: کنترل کردین که نفس میکشه یا خیر؟
تماشاگر: خیر
وکیل مدافع: پس، این احتمال وجود داشته که مریض قبل از کالبدشناسی زنده باشه؟
تماشاگر: خیر
وکیل مدافع: چیجوری اینجور مطمئن جواب می دید؟
تماشاگر: به این خاطر که مغز اون درون شیشه روی میز من بود.
وکیل مدافع: می دونم ولی باز احتمال زنده بودن اون وجود داشته، اینطوری نیس؟
تماشاگر: بله، ممکنه زنده بوده و حالا در حال اجرای قانون باشه.
شماره ۲
وکیل مدافع: اون سه بچه داشت، درسته؟
تماشاگر: بله
وکیل مدافع: چه تعداد از اونا پسر بودن؟
تماشاگر: هیچ کدوم.
وکیل مدافع: هیچ کدوم از اونا دختر بودن؟
تماشاگر: دارین شوخی می کنین! من فکر کنم به وکیل مدافع دیگری نیاز دارم. میتونم وکیل جدید بگیرم؟
شماره ۳
قاضی: آقا، من مطمئن هستم که شما یه نخبه و مرد شریف هستین …
تماشاگر: ممنونم. اما اگه قسم یاد نکرده بودم حتما تعریف شما رو به خودتون بر می گرداندم.
شماره ۴
وکیل مدافع: ازدواج شما چیجوری پایان گرفت؟
تماشاگر: با مرگ …
وکیل مدافع: با مرگ کی این ازدواج تموم شد؟
تماشاگر: خودتون حدس بزنین.
شماره ۵
وکیل مدافع: آقای دکتر، چه تعداد از مریضایی که کالبد شکافی کردین، مرده بودن؟
تماشاگر: همه اونا. بیماران زنده تقلای زیادی واسه زنده موندن می کنن!
شماره ۶
وکیل مدافع: کوچیک ترین پسر، یعنی پسر ۲۰ ساله، چند سالشه؟
تماشاگر: ۲۰ مثل ضریب هوشی شما.
شماره ۷
وکیل مدافع: آقای دکتر، حقیقت داره فردی که در خواب می میره، تا صبح متوجه مرگ خود نمیشه؟
تماشاگر: تازه امتحان وکالت رو پاس کردین؟
شماره ۸
وکیل مدافع: وقتی که آزمایش جسد رو شروع کردین به خاطر میارید؟
تماشاگر: کالبدشکافی در ساعت ۸:۳۰ عصر شروع شد.
وکیل مدافع: آقای دنتون در اون ساعت مرده بود؟
تماشاگر: اگه هم نمرده بود هم وقتی کار من تموم شد، حتما مرده بوده.
شماره ۹
وکیل مدافع: همه پاسخاتون باید «شفاهی» باشه، فهمیدین؟ نام مدرسه ای که در اون تحصیل کردین چیه؟
تماشاگر: «شفاهی»
شماره ۱۰
وکیل مدافع: وقتی این عکس از شما گرفته شده، شما کجا بودین؟
تماشاگر: دارین با من شوخی می کنین؟
شماره ۱۱
وکیل مدافع: تاریخ زایمان هشتم آگوسته، بله؟
تماشاگر: بله
وکیل مدافع: شما در اون تاریخ چیکار می کردین؟
تماشاگر: دراز کشیده بودم.
شماره ۱۲
وکیل مدافع: ، بعدش چه اتفاقی افتاد؟
تماشاگر: اون به من گفت که تورو می کشم. تو صورت منو دیده ای.
وکیل مدافع: شما رو کشت؟
تماشاگر: نه!
شماره ۱۳
وکیل مدافع: این همون دماغیه که در کودکی شکسته؟
تماشاگر: من فقط همین یه دماغ رو دارم آقای وکیل.
شماره ۱۴
وکیل مدافع: می تونین مشخصات ظاهری فردی که به شما حمله کرده رو تشریح کنین؟
تماشاگر: خیر، اون نقاب به صورت داشت.
وکیل مدافع: ، زیر نقاب چی رو مخفی کرده بود؟
تماشاگر: صورتش رو!
شماره ۱۵
وکیل مدافع: شما گفتید که پله ها رو به پایین به سمت زیرزمین می رفت؟
تماشاگر: بله.
وکیل مدافع: ، همین پله ها بالا هم می اومدن؟